وجه اشتراک

دخترها و ماهی‏ها یک وجه اشتراک بزرگ دارن: جفتشون « پولکی » هستن.

مکالمه زیر باران

- حاجی این دختره چرا شبیه مردای حیظ منو نیگا میکنه!؟
- خب معلومه. چون تو داری عین زنای خراب راه میری !

جای تو خالی


مدتی طولانی با هم بودیم. همه جا، شب و روز. در شادی و غم. او همه اسرار زندگیم را می‏داند. همه چیز را به او گفته‏ام. گاهی هم حرفهایم را برایش نوشته‏ام. همه چیز.
اما امروز... هرچه میگردم، اثری از او نیست. جایش بدجوری خالیست. میخواهم دوباره با دستانم لمسش کنم. صورتم را بگذارم روی صورتش و آرام با او سخن بگویم.
امروز، اینجا نیست.کسی چه می داند! شاید به رازهای یک غریبه گوش میدهد و دستهای آن غریبه بدنش را لمس میکند.
ولی... من، به او برمیگردم! زودتر از آنکه او به من برگردد.
« دیشب، گوشی موبایلم را گم کردم »

شعار انقلابی، ورژن 88

اگر جلاد بی‏ایمان بخواهد خون ما ریزد ... من و یاران به هم سازیم و «شلوارش» براندازیم

اولین دیالوگ

(صدای زنگ تلفن)
- بفرمایین؟
- سلام. آقای ... ؟
- بله خودم هستم. امرتون؟
- میخواستم ببینم سفارشهای ما آماده شده یا نه؟
- ببخشید، جنابعالی؟
- علاّف هستم.
- جااانم؟؟
- علاّف هستم آقا. حاج محمد علاّف! از دزفول.

پانوشت:
گویا واژه علاّف، به معنی «جمع کننده علف» بوده قبلنا.

خدایا، لطفا اینها برسد:

یک جعبه شکلات تلخ، یک بطری شراب سرخ و یک دیوان ِ خیام.
(همین امروز)

بوس بوس.
میلاد.

برسد به دست آقای فروشنده


وقتی میگی "سلام داداش گلم"، دوس دارم بگم: "ریدم بهت. ریدم به اون سلام کردنت". وقتی با لبخند ادامه میدی و میگی "خیلی خوش اومدین، مغازه خودتونه"، دوس دارم بشاشم به همه هیکلت.
ولی وقتی بدون خرید کردن دارم مغازتو ترک میکنم و جواب "دستت درد نکنه" من  رو هم نمیدی، وقتی بدون اینکه نگام کنی با اخم روتو برمیگردونی، اونوقته که دوستت دارم! چون لااقل چهره بی نقاب خودت رو نشون میدی. خودت هستی.